سی و هشت
شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۵۰ ب.ظ
بی هدف هول یک دایره میچرخم. بی اختیار.
گاهی انقدر تند میچرخم که سرم گیج میرود، خسته گوشه ای میفتم و همه چیز دور سرم میچرخد.
گیج و گیج تر میشوم از اتفاق های افتاده. میچرخد میچرخد ... همه چیز میچرخد. خسته ام میکند. چشمانم را میبندم و دلم میخواهد برای مدتی طولانی باز نکنم.
اندکی بعد اما قوی تر بلند میشوم تا شاید محکم تر زمین بخورم. یا شاید برای یکبار هم که شده من انقدر محکم بچرخانم که همه چیز طوری شود که میخواهم.
اکنون خسته ام از تمام چرخیدن های بی هدف.
۹۳/۱۱/۱۸