سی و یک.
دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۵۸ ب.ظ
راهش نمیدانم چیست .
وقتی نه با نوشتن آرام میگیری ، نه فکر کردن و نه حتی با تنها بودن .
راهش نمیدانم چیست؛ رفتن و نرسیدن؟
نرفتن و نرسیدن شاید .
همین کلمات وجودشان آدم را دیوانه میکند؛ روزی هزار بار.
نوشتن و پاک کردن ، حرف و نگفتن ، ماندن و پوسیدن ...
بخواهم بگویم تا صبح ادامه دارد... منفی ، مثبت ، حرف ، فعل ، کلمه ، خستگی ! آه
خستگی را انگار تزریق کرده باشند. تزریقی دائمی.
و تکراری که شده جزیی از روزمرگی ها.
و ادامه ی این راه ، با همه ی روزمرگی هایش.
نگفته بودی تکرار خستگی ها انقدر سخت است.
نشسته ای گوشه ای نگاه میکنی فقط؟
۹۳/۱۰/۲۹