آدمی تنهاست با دردی که دارد
پنجشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۸ ب.ظ
مدام با خودت تکرار میکنی که " سحر ندارد این شب تار" و تکرار و تکرار و تکرار ...
بعد هم چارتار را زیاد میکنی که گرشاسبی هم همین را فریاد بزند ، و بعد می بینی چیزی نمانده تا خفه شوی با غصه هایت ...
و بعد مدام تکرار می کنی آدمی تنهاست با دردی که دارد و مغزت خسته تر می شود.
و یادت میماند ، تنهایی. با درد که نه ؛ با دردهایی که داری.
و از روی اتفاق است که فردا باز میخندی ! از روی تکرار ، عادت .
۹۳/۰۹/۲۰